به نام خدا
یک سال عبدالملک بن مروان در مراسم حج طواف می گرد و امام زین العابدین (ع) پیشاپیش او سرگرم طواف بود و اعتنایی به او نداشت، عبدالملک که حضرت را از نزدیک ندیده بود و او را به قیافه نمی شناخت، گفت: این کیست که جلوتر از ما طواف می کند و به ما اعتنایی نمی کند؟ گفتند: او علی بن الحسین است.
عبدالملک در کناری نشست و گفت: او را نزد من بیاورید. وقتی که حضرت نزد او حاضر شد، گفت: ای علی بن الحسین ، من قاتل پدر تو نیستم چرا نزد من نمی آیی؟
امام فرمود: قاتل پدرم دنیای او را فنا کرد، ولی پدرم آخرت او را تباه ساخت، اینک اگر تو هم م یخواهی مثل قاتل پدرم باشی، باش!
عبدالملک گفت: نه ، مقصودم این است که نزد ما بیایی تا از امکانات دنیوی ما برخوردار شوی.
در این هنگام امام روی زمین نشست و دامن لباس خود را پهنکرد و گفت: خدایا قدر و ارزش اولیای خود را به وی نشان بده. ناگهان دیدند دامن حضرت پر از گهرهای درخشانیست که چشمها را خیره می کند. آنگاه گفت: خدایا اینها را بگیر که مرا نیازی به اینها نیست.
منبع: سیره پیشوایان/ مهدی پیشوائی
راجع به حوادث اخیر مطالبی در وبلاگ دیگرم به نشانی زیر قرار داده ام امیدوارم مورد استفاده قرار گیرد.
معاویة بن یزید بن معاویه برای مردم سخنرانی کرد و گفت:
« پس از حمد و ثنای خداوند ، ای مردم ما بوسیله ی شما امتحان شدیم و شما بوسیله ی ما . و از آنکه ما را خوش ندارید و از ما بدگویی می کنید بی خبر نیستیم. همانا نیای من معاویة بن ابو سفیان با کسی در امر خلافت بنزاع پرداخت که در خویشاوندی با پیامبر خدا از او سزاورتر و در اسلام از او شایسته تر بود، کسی که پیشرو مسلمانان بود و اول مومنان و پسر عموی پیامبر پروردگار جهانیان و پدر فرزندان خاتم پیامبران. جد من نسبت به شما گناهانی مرتکب شد که می دانید و شما هم با او چنان رفتار کردید که انکار ندارید. تا مرگش فرارسید و در گرو عمل خویش گرفتار آمد. سپس پدرم راعهده دار حکومت ساخت با اینکه از او امید خیر نمی رفت. پس بر مرکب هوس نشست و گناه خود را نیکو شمرد وامیدش بسیار شد. لیکن آرزو بدستش نیامد و اجل دست اورا کوتاه ساخت، نیرومندی اوبانجام رسید و مدت اوسرآمد ودر گورش کرد، گناه واسیر بزهکاری خویش گردید.»
سپس گریه کرد و گفت:« ناگوارترین چیزها بر ما آن است که بد مردن و برسوایی بازگشتن او را می دانیم، چه او عترت پیامبر راکشت و حرمت را از میان برد و کعبه را سوزانید ومن آن نیم که امر شما را بعهده گیرم و مسئولیتهای شما را تحمل کنم. اکنون خود می دانید وخلافت خود، بخدا قسم اگر دنیا غنیمت است، ما را بهره ای از آن بردیم،و اگر خسارت است آن ابوسفیان را همانچه از آن بدست آورده اند ، بس است. »
مروان بن حکم به او گفت:ن بروش عمر خلافت را بشورا واگذار» گفت:« نه زنده و نه مرده کار شما را بعهده نمی گیرم و کی پسر یزید مانند عمر بوده است و کجا می توانم یک مرد مانند مردان عمر پیدا کنم؟»
معاویه 23 ساله بود که مرد.
منبع:تاریخ یعقوبی/صفحه 182
افتخارات امیر مومنان علی (ع)
البته موارد زیر اندکی از دریای عظیم افتخارات مولایمان حضرتعلی (ع) می باشد.
1. اولین کسی است که دعوت رسول خدا را اجابت کردند.
2. سوره برائت را به مشرکین ابلاغ کردند
3. در یوم البیت در بستر رسول خدا خوابیدند و خطر را به جان خریدند
4. او در آِه مباهله همانند جان رسول خدا خوانده شده اند
5. آیه زکات برای ایشان نازه شده است
6. در غدیر خم پیامبر ایشانرا به عنوان مولای مسلمین و جانشین خویش اعلام نمودند
7. آیه تطهیر در مورد ایشان و اهل بیت پیامبر نازل شده است
8. در روز احد به خاطر رشادتهای ایشان از آسمان لقب جوانمرد برای او و ذولفقار برای شمشیرش انتخاب شد
9. در روز خیبر رسول خدا پرچمش را به دست ایشانداده وبوسیله اوقلعه خیبر گشوده شد
10. با کشتن عمر بن عبدود غم را از چهره مسلمین زدود
11. رسول خدا نور چشمانش فاطمه (ع) را به عقد ایشان درآورد
12. پدر حسن و حسین دونواده و ریحانه پیغمبر هستند
13. رسول خدا ایشان را به علم قضا و فصل الخطاب دلالت نمود
14. از نظر قرابت به روسل خدا بر همگان سبقت دارد
15. پیامبر برای شکستن بتها طاق کعبه ایشانرا روی دوش مبارک خود قرار داد
16. در روز کساء ایشان مورد دعای رسول خدا بود
17. تنها کسی است که در خانه خدا به دنیا آمد و در خانه خدا به شهادت رسید
18. تنهاکسی است که در هنگام رکوع صدقه داد و به همین خاطر آیه نازل گردید
19. هنگامی که آیه نازل شد که برای صحبت باپیامبر صدقه بپردازید اوتنها کسی بودند که به این امر خداوند عمل کردند
20. پیامبر خود را شهر علم و ایشان را دروازه این شهر نامیدند
21. پیامبر جایگاه ایشان رانسبت به خود همانند هارون به موسی دانستند
22. شجاعترین مردم روزگار خود پس از پیامبربودند
23. عالمترین مردم روزگار خودپس از پیامبر بودند.
24. عادلترین مردم روزگار خود پس از پیامبر بودند
25. ازکودکی در دامان پیامبر رشد کردند
26. ضربت او در روز خیبر از عبادت جن و انس برتر می باشد.
به نام خدا
در کتاب کفایه الاثر به نقل از عمار یاسر آمده است که ، من با رسول خدا در یکی از جنگها بودم که علی (ع) صاحبان علم های مشرکان را کشت و آنان را متفرق نمود و عمر بن عبدالله جمحی را هم هز پای درآورد و همین طور شیبه بن نافع را، آمدم خدمت رسول خدا و گفتم: یا رسول الله ، علی(ع) در راه خدا جهادی کرد که حق جهاد را ادا نمود، رسول خدا(ص) فرمود: همانا علی از من است و من از اویم، او وارث علم من و ادا کننده ی دین من است و وعده ی مرا انجام می دهد، و خلیفه ی بعد از من است، و اگر علی نبود، مومن خالص شناخته نمی شد، جنگ با او جنگ با من است و جنگ با من جنگ با خدا، و تسلیم او تسلیم من و تسلیم من تسلیم خداوند است، آگااه باش او پدر دو سبط من است و امامان بعد از من ازصلب او خارج می شوند، خدای تعالی امامان راشدین را از صلب او آورد و از ایشان است مهدی این امت، عمار گفت: پدر و مادرم به قربانت ای رسول خدا کیست این مهدی؟ فرمود: ای عمار بدان خدای تعالی عهد و پیمان با من بست که از صلب حسین امامان نه گانه را خارج نماید و نهمین آنان از صلب حین غیبت می کند و این قول خداوند (سوره تبارک آیه 30) درباره ی اوست بگو" ای رسول به دیده ی تامل بنگرید که اگر آب مایه ی زندگانی شما است، صبحگاهی هم به زمین فرو رود جز خدا کیست که باز آب گوارا برای شما پدید آرد" ، برای قائم غیبت طولانی است، که گروهی از او برمی گردند و بر آن گروهی دیگر ثابت می مانند، پس زمانی که در ]خر زمان ظهور کند جهان را از عدل و داد پر می کند. برای تاویل قران جهاد می کند همان گونه که من برای نزول قران جهاد کردم و او هم نام من و شبیه ترین مردم به من است.
منبع: صفات و خصال حضرت مهدی (ع) – احمد سیاح – انتشارات موعود – از مجموعه چهل حدیث
به نام خدا
عمر در روز چهارشنبه چهار شب از ذی الحجه مانده در سال 23 ضربت خورد و چون ضربت خورد بپسرش گفت: من از بیت المال مسلمانان هشتاد هزار قرض برداشته ام و باید از دارایی فرزندانم داده شود پس اگر مال ایشان نرسید از مال آل خطاب و اگر آن هم وفا نکرد مال بنی عدی و اگر نه مال عموم قریش و از آنان تجاوز نکنید.
منبع: تاریخ یعقوبی ص 49
این وصیت خلیفه دوم به پسرش درباره بیت المال می باشد. حال شما این وصیت را بگذارید در کنار برخورد حضرت علی ابن ابیطالب(ع) با بیت المال ، می توانید فرق بین دو خلیفه را ببینید. جای توضیح بیشتری نیست که همه رفتار امام المتقین با بیت المال را می دانید. اما واقعا چرا امام (ع) در کوفه تنها ماند. ریشه این اتفاق و همچنین اتفاقات بعدی برمی گردد به زراندوزی و شیفته دنیا شدن کسانی که زمانی افتخار اسلام و از اصحاب پیامبر بودند.کسانی که با نام قراء در حقیقت دانشمندان زمان خود در امر دین بودند.
به نام خدا
دفن امیرالمومنین علی(ع)
موافق روایت امالی شیخ طوسی، چون جنازه آن حضرت از قائم غربی گذشت، و آن در قدیم بنایی بود گویا شبیه به میل که آنرا علم می نامیدند، پس به جهت تعظیم و احترام آن نعش مطهر کج و منهنی شد، و الحال در جای آن قائم، مسجدی است که آنرا مسجد حنانه می نامند، و تقریبا در فاصله 3هزار ذرع از شرق نجف واقع است.
کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسللامی- محمد حسین رجبی(دوانی)- ص 41
به نام خدا
ابن خلدون و احادیث مهدی
ابن خلدون یکی از مورخان به نام در دنیای اسلام و مبدع برخی نظرات از جمله فلسفه تاریخ است. او در مورد احادیث مهدی نظراتی برخلاف نظرات عموم دانشمندان اسلام ارائه کرده است. او در این باره می گوید:
در میان مسلمانان در طول قرون و اعصار مشهور بوده و هست که در آخرالزمان حتما مردی از خاندان پیامبر ظهور می کند و دین را تأیید و عدل و داد را آشکار می سازد، مسلمانان از او پیروی می کنند، وی بر تمام کشورهای اسلامی تسلط پیدا می کند، این شخص مهدی نامیده می شود و ظهور دجال و حوادث بعدی که از مقدمات مسلم قیامت است، به دنبال قیام او خواهد بود، عیسی فرود می آید و دجال را می کشد یا در قتل دجال او را یاری می کند و عیسی پشت سر او نماز می خواند.
گروهی از پیشوایان حدیث مانند: ترمذی، ابوداود، بزاز، ابنماجه، حاکم، طبرانی، ابویعلی احادیث مربوط به مهدی را در کتابهای خود به نقل از گروهی از صحابه مانند: علی، ابن عباس، عبدالله ابن عمر ، طلحه، عبدالله بن مسعود، ابوهریره، أنس، ابوسعید خدری، ام حبیبه، ام سلمه، ثوبان، قرة بن إیاس، علی بن هلالی و عبدالله بن حارث آورده اند.
ولی چه بسا منکران این احادیث، در سند آن مناقشه کنند. در میان دانشمندان اهل حدیث معروف است که «جرح» بر «تعدیل»* مقدم است. بنابراین اگر ما، در بعضی از راویان این احادیث نقطه ضعفی از قیبل: غفلت، کم حافظی، ضعف یا انحراف عقیده یافتیم، اصل حدیث از درجه ی اعتبار ساقط می شود... 1
وی آنگاه به نقل از تعددی از این احادیث و بررسی راویان آنها پرداخته و برخی از آنها را غیر موثق اعلام نموده و اضافه می کند:
این است مجموع احادیثی که پیشوایان حدیث درباره ی مهدی و قیام او در آخرالزمان نقل کرده اند و چنانکه ملاحظه کردید، همه ی آنها جز مقدار بسیار کمی مخدوش است.2
این بود خلاصه و فشرده ی نظریه ی ابن خلودن درباره ی احادیث مربوط به مهدی.
دانشمندان صاحبنظر و متخصصان علم حدیث اعم از شیعه و سنی ، سخنان وی را با دلائل روشن رد کرده و آنرا بی پایه و اساس دانسته اند.3 برای نمونه خلاصه ی سخنان «شیخ عبد المحسن عباد»، استاد و رئیس دانشگاه مدینه در کنفرانسی زیر عنوان «عقیدة أهل السنة والأثر فی المهدی المنتظر» در رد نظریه ی ابن خلدون بیان می شود:
الف- اگر ابراز شک و تردید در مورد احادیث مهدی از طرف شخصی حدیث شناس بود، یک لغزش به شمار می رفت، چه رسد به مورخانی که اهل تخصص در علم حدیث نیستند. چه خوب گفته است «شیخ احمدشاکر»:
ابن خلدون چیزی را دنبال کرده است که به آن آگاهی ندارد و وارد میدانی شده است که مرد آن نیست. او در فصلی که در مقدمه ی خود به مهدی اختصاص داده، پریشان گویی عجیبی کرده و مرتکب اشتباهات روشنی شده است. اصولا او متوجه نشده است که مقصود محدثان از این جمله که : « جرح بر تعدیل مقدم است» چیست؟!
ب- وی در آغاز فصل مربوط به مهدی اعتراف کرده است که :
در میان مسلمانان در طول قرون و اعصار مشهور بوده و هست که در آخرالزمان حتما مردی از خاندان پیامبر ظهور می کند...
با اعتراف به اینکه موضوع قیام مهدی در میان تمام مسلمانان در طول قرون و اعصار امری مشهور و مورد قبول بوده و هست، آیا صحیح نبود که او نیز این عقیده ی مشهور را مثل دیگران بپذیرد؟ آیا نظریه ی وی ، با وجود اعتراف به اینکه همه ی مسلمانان بر خلاف او عقیده دارند، نوعی کجروی و تکروی نیست؟ آیا همه ی مسلمانان اشتباه کرده اند و فقط ابن خلدون درست فهمیده است؟!
اصولا این موضوع یک موضوع اجتهادی نیست، بلکه یک موضوع نقلی و غیبی است و جایز نیست کسی آنرا با هیچ دلیلی جز با کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) اثبات کند ودلیل مزبور در اینجا نظریه ی مسلمانان را اثبات می کند و آنان در این موضوع نقلی دارای تخصص هستند.
ج- ابن خلدون پیش از نقد و بررسی این احادیث می گوید: «اینک ما در اینجا احادیثی را که در اینباره نقل شده، ذکر می کنیم»4. و پس از نقل احادیث می گوید: «آنچه محدثان از روایات مهدی نقل کرده اند، ما همه را به قدر توان در اینجا آورده ایم».5
در حالی که وی بسیاری از احادیث مهدی را ناگفته گذاشته است، چنانکه این معنا با مراجعه به کتاب «العرف الوردی بی أخبار المهدی» تألیف سیوطی روشن می گردد. همچنین او از حدیثی که با سند معتبر در کتاب «المنار المنیف»تألیف ابن قیم نقل شده ، غفلت کرده است.
د- ابن خلدون تعدادی از این احادیث را نقل و به خاطر بعضی از راویان آنها در سند آنها اشکال می کند، در حالی که راویان یاد شده، کسانی هستند که بخار ی و مسلم یا حداقل یکی از آنها در صحیح خود نقل حدیث کرده اند و دانشمندان در سند آنها ایرادی نکرده اند.
ه- ابن خلدون اعتراف می کند که تعداد کمی از احادیث مربوط به مهدی جای هیچ نقد و ایرادی از نظر سند ندارد.
بنابراین باید بگوییم آن تعداد کم که به گفته ی وی مرود قبول است، برای اثبات مطلب کافی است و بقیه ی احادیث نیز مؤید آن خواهد بود.6
مقصود از تعدیل، این است که راوی به عنوان: شخص عادل و موثق معروف شود که طبعا حدیث او مورد قبول خواهد بود.
1) مقدمه، الطبة الرابعة، بیروت ، دارالحیاء التراث العربی، ص 311-312
2) مقدمه، ص 322
3) رجوع کنید به : دادگستر جهان، ص 30-49، مهدی انقلابی بزرگ، ص 159-165، منتخب الاثر، ص5-6 پاورقی.
4) مقدمه ص311
5) مقدمه ص 327
6) سخنان مبسوط شیخ عبدالمحسن عباد، در مجله ی الجامعة الإسلامیة چاپ مدینه مورخ ذیقعده 1388ه.ق، شماره 3، سال اول منتشر شده و در اینجا از «موسوعة الامام المهدی» ج1 نقل شده است.
منبع: سیره پیشوایان- مهدی پیشوائی ص705-707
در رابطه باامام زمان ارواحنا لتراب مقدمه الفدا چگونه شیعه ای باید بود؟ در رابطه با خصایص منتظران صحبتهای زیادی گفته شده است. اما آیا ما واقعا همچنین شیعه ای هستیم؟ داستان زیر را بخوانید:
هنگامی که حسین بن روح نوبختی افتخار نیابت امام زمان (عج) را پیدا کرد، یکی از بزرگان امامیه به نام ابوسهل اسماعیل بن علی نوبختی در بغداد سکونت داشت و از مقام والایی برخوردار بود. پس از تعیین ابن روح به نیابت خاص شخصی از ابوسهل، حگمت انتخاب حسین بن روح را به جای او جویا شدند. ابو سهل در پاسخ گفت: کسانی که او را به این مقام برگزیده اند، از ما بیناترند؛ زیرا کار من مناظره با خصم و بحث و گفتگو با آنان است. اگر من مکان امام غایب را چنان که ابوالقاسم می داند، می دانستم شاید در تنگنای بحث و جدل او را به خصم نشان می دادم؛در صورتی که اگر ابوالقاسم امام رازیر دامن خود پنهان داشته باشد، هرگز او را به کسی نشان نم یدهد، حتی اگر با قیچی قطعه قطعه اش کنند.
هر چند شایدما در انقلاب خود از این صحنه ها زیاد دیده باشیم ولی رازداری و تقیه یکی از ارکان مذهب ماست. امیدوارم ما به این درجه از اعتقاد و رازداری برسیم همانند شهدای انقلاب در زندانهای رژیم شاه ملعون.
7- برادر پیامبر:
پس از هجرت به مدینه پیامبر به منظور ایجاد و تقویت پیوند های جدید بر اساس ایمان و اعتقاد برخلاف پیوندهای خونی و عشیره ای مرسوم آن دوران دستور داد تا مسلمانان مهاجر و انصار هر کدام دو به دو با هم برادر شوند تا وحدت آنها بیشتر گردد. پس از تعیین برادر برای همه تنها حضرت علی (ع) مانده بود و پیامبر بین خود و او عقد برادری خواند.
8- کشتن مشرکین:
در جنگ بدر بیش از نیمی از کشته شدگان به شمشیر حضرت علی (ع) کشته شدند. شیخ مفید به روایت از راویان سنی و شیعه نام سی و شش تن از مشرکان را که با شمشیر حضرت در این جنگ کشته شده اند ذکر می کند.
9- لا فتی الا علی:
در جنگ احد پس از برار یاران پیامبر و فشار دشمن عده ای از مشکان به پیامبر یورش بردند و حضرت علی (ع) در دفاع از ایشان به جنگ با آنها پرداخت و چهار قهرمان نامور و ده نفر دیگر از آنها را کشت. پس از این جبرئیل از آسمان ندا داد: لا سیف الا ذوالفقار و لا فتی الا علی
10- پیروزی تمام اسلام در برابر تمام کفر:
در جنگ خندق ( احزاب ) وقتی عمرو بن عبدود از خندق بزرگ اطراف مدینه گذشت و خود را به سپاه اسلام رسید شروع به رجز خوانی مبارز طلبی کرد. از بین مسلمانان کسی رایارای مبارزه با این قهرمان عرب نبود. تا اینکه حضرت علی (ع) با اجازه از پیامبر به جنگ او رفت. در این جنگ ابتدا عمرو با ضربتی سر حضرت را زخمی کرد اما سپس حضرت او را نقش زمین کرد و سپس او را کشت.
11- فاتح دژ خیبر:
پس از عهد شکنی و اقدامات کینه توزانه ی یهدویان پیامبر تصمیم به خلع سلاح آنان کرد. به این منظور به سمت خیبر لشگرکشی کرد. با تلاش و مجاهدت سربازان اسلام قلعه های خیبر یکی پس از دیگری فتح شد تا نوبت به دژ قموص رسید که مرکز اصلی مقاومت یهودیان بود. لشگر اسلام پس از اقدامات متعدد با رهبری افراد مختلف موفق به فتح آن نشد. تا اینکه پیامبر پرچم را به دست حضرت علی (ع) داد و او هم با شجاعت بی نظیر خود آن دژ مستحکم را فتح کرد.
12- نماینده ی مخصوص پیامبر:
بیست سال از دعوت پیامبر به اسلام می گذشت وقت آن بود که هر گونه مظاهر بت پرستی ریشه کن شود. در این زمان آیات سوره ی برائت نازل شد و قرار شد تا پیامبر در زمان حج این آیات را به مشکرین ابلاغ کند. تا در مدت چهار ماه یا مسلمان شوند و یا آماده نبرد گردند و در صورت دستگیری کشته خواهند شد. پیامبر ابتدا ابوبکر را برای ابلاغ این آیات انتخاب کرد. اما در بین راه وحی نازل گردید که این پیام را باید پیامبر و یا کسی که از اوست ابلاغ کند. پیامبر هم حضرت علی (ع) را احضار کرد و به او فرمان داد تا در میان راه آیات را از ابوبکر گرفته و خود آنرا برای مردم مکه بخواند.
13- فرمان خدا بر جانشینی پیامبر:
پس از بازگشت کاروان مسلمانان از حجه الوداع در غدیر خم پیامبر کاروان را نگه داشت و در آن روز حضرت علی (ع) را به عنوان جانشین خود و امام مسلمین برگزید و همه را به اطاعت از او فراخواند. سپس در مدت سه روز اقامت از تمام مسلمین شرکت کننده برای ولایت و امامت حضرت بیعت گرفت.
این تنها بخش کوچکی از فضائل حضرت علی (ع) بود، اما به طور حتم فضائل و برتری ایشان نسبت به تمام صحابه پیامبر بیش از اینهاست.
ویژگیهای برترحضرت علی (ع)
1- ولادت :
حضرت علی (ع) تنها کسی است که در مسجد الحرام متولد گشته است و کسی در این مقام با او برابری نکرده و نخواهد کرد.
2- در آغوش پیامبر:
یک سال قحطی بزرگی در مکه رخ داد. در آن زمان ابوطالب دارای عائله زیادی بود. پیامبر(ص) به عموی ثروتمند خود عباس پیشنهاد کرد هر کدام یکی از فرزندان ابوطالب را به خانه ی خود ببرند. به این ترتیب عباس، "جعفر" و پیامبر هم حضرت علی (ع) را به خانه خود برده و بزرگ کردند. به این ترتیب پیامبر از کودکی در دامان پیامبر پرورش یافت.
3- حضور حضرت علی(ع) در هنگام نزول فرشته وحی در غار حراء:
وقتی فزشته وحی برای نخستین بار در غار حراء بر حضرت محمد(ص) نازل شد و او را به مقام رسالت مفتخر ساخت، حضرت علی (ع) در کنار پیامبر بود.
4- نخستین کسی که ایمان آورد:
بنا بر آیات قرآن پیشگام بودن در پذیرش اسلام ارزش والایی همانطور که در سوره واقع می فرمایند: السابقون والسابقون اولئک المقربون . حضرت علی(ع) گرچه هرگز بت پرست نبوده ولی پس از بعثت پیامبر اولین کسی بود که به او گروید و در حقیقت در آن روز اسلام خود را ابراز کرد.
5- اعلام جانشینی پیامبر در سالهای نخست:
پس از سه سال دعوت مخفی پیامبر مأموریت یافت با دعوت نزدیکان خود به اسلام دعوت خویش راآشکار کند. در این دعوت پیامبر فرمود هر کس که به من ایمان آورد جانشین من خواهد بود. در این زمان تنها حضرت علی (ع) ایمان خود را ابراز کرد.
6- جانفشانی برای پیامبر:
در سال سیزدهم بعثت و به دنبال پیمان عقبه ی دوم مسلمانان به تدریج به یثرب هجرت کردند. در آخر ماه صفر سال 14 در دالندوه مشکرین تصمیم به قتل پیامبر گرفتند. خداوند پیامبر را از نقشه ی آنان با خبر کرد. پیامبر هم از حضرت علی (ع) خواست تا در بستر او بخوابد تا او بتواند شباه از مدینه خارج شود. مشکرین با حمله به خانه پیامبر حضرت علی (ع)را در بستر او یافتند. اما پس از کمی آزار او و بردنش به مسجدالحرام حضرت را آزاد ساختند.
ادامه دارد...