به نام خدا
لطفاً دلایل نیاز بشر به ظهور امام زمان(ع) را برشمرید یا به عبارت بهتر نقایص دنیای بشری را بدون ظهور امام بیان کنید.
بالاترین کلمهای که میتوانم بگویم این است که تا امام نداشته باشیم، پنج چیز محقّق نخواهد شد:1. تا امام(ع) نیاید، چشم مردم به آخرت باز نخواهد شد، و لذا تا زمانی که مردم بیاماماند عقلشان در زندان دنیای ظاهر و مادیات محبوس است. لذا از آمدن امام به وسیلهای برای تحقّق و ظهور عقل بشریت و باز شدن چشم بشر به آخرت تعبیر میکنند. الآن شما میبینید که میگویند چه کسی زرنگتر است؟ کسی که دنیایش را آباد کند؛ یا میگویند: چه کسی موفقتر است؟ کسی که در دنیایش موفق است. هیچ کس آخرت را در محاسباتش نمیآورد و این بالاترین نقص عصر غیبت است و نقطة مقابلش نور میشود و ویژگی نورانی عصر ظهور این است که هر کاری که مردم میخواهند بکنند، تصویر آخرتیاش را در نظر میگیرند. اگر تصویر آخرتیاش ارزش داشت، همة سختیهایش را میطلبند، اگر ارزش نداشت، همة شیرینیهایش را رها میکنند.
2. دومین نقص زمان غیبت این است که هیچ چیزی سر جای خودش قرار نگرفته است؛ جایگاهها گم شدهاند، انسان در جایگاه خودش که باید خلیفـة الهی باشد، نیست، پدر در جایگاه خودش نیست، مادر در جایگاه خودش نیست و اینها نقص هستند. امّا زمانی که امام بیاید چون وجود ایشان معمار است، هر شیئی را با توجّه به عنصر عدالت، عصمت و مأموریتی که از سوی حق تعالی دارد، در جایگاه خودش قرار میدهد.
در معنای ولایت میگوییم ولایت یعنی معمار یعنی زعیم. یک ساختمان بدون معمار کوهی از مصالح است. مسلمان، بدون امام هم کوهی از مصالح را دور خودش جمع میکند، نماز و روزه را انبار میکند، ولی باید بداند که نماز و روزهاش در جایگاه خودش نیست. به عنوان مثال اگر نماز جمعة مسجد الحرام در جایگاه خودش باشد، نباید فلسطینیها اذیت شوند، امروز اگر مسلمانان در جایگاه خودشان باشند، نباید شیعیان یمن، افغانستان، لبنان و عراق در این وضعیت باشند. این نقصِ عصر غیبت است. همه در حال تلاش هستند ولی عناصر در جایگاه خودشان نیستند.
3. نکتة سومی که برای بشریتِ بدون امام، خستگی میآورد، این است که بشر باید زندگی کند، ولی هدفش خیلی کوچک است، به قول آیة 38 سورة توبه «یا أیّها الّذین آمنوا ما لکم إذا قیل لکم انفروا فی سبیل الله اثّاقلتم إلی الأرض أرضیتم بالحیاة الدّنیا من الآخرة فما متاع الحیاة الدّنیا فی الآخرة إلّا قلیلٌ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید شما را چه شده است که چون به شما گفته میشود در راه خدا بسیج شوید کندی به خرج میدهید آیا به جای آخرت به زندگی دنیا دل خوش کردهاید؛ متاع زندگی دنیا در برابر آخرت جز اندکی نیست». زمانی که حضرت بیایند هدفها عالی میشوند.
قبل از اجرای هر پروژة بزرگی معمولاً یک ماکت درست میکنند. ماکت پروژة جهانی امام زمان(ع) کجاست؟ من حس میکنم خداوند به ما توفیق داد تا یک ماکت از پروژة امام زمان(ع) را ببینیم و آن هشت سال دفاع مقدّس بود. خیلی از موارد شبیه دوران دفاع مقدّس است. در دوران دفاع مقدّس، این ویژگی را احساس کردم که بچّهها برای هدفگذاری در کلان زندگی و تک تک اعمالشان هم، دنبال چیزی جز جاودانگی نبودند. علّت خستگی دوران غیبت این است که اهداف آنقدر کوچک هستند، که انسانها زود به آن هدفها میرسند و تمام میشوند و زندگی برایشان بیمعنا میشود. مثلاً منِ طلبه اگر در مسیر طلبگی، خدای نکرده هدفم شهرت باشد، اگر به صدا و سیما رفتم و شهرت پیدا کردم دیگر نمیتوانم کاری کنم؛ ولی در حکومت امام زمان(ع) هدف، جاودانگی میشود و هدف بینهایت است و این، خستگی را از انسان دور میکند. در حال حاضر، همه خسته هستند؛ به هر کسی که بگویی چه کار میکنی؟ دوست دارد کارش زودتر تمام شود، ولی زمانی که به شهدا میرسیم وقتی از آنها میپرسند که آیا دوست دارید به دنیا باز گردید؟ میگویند بله. شهدا تنها گروهی هستند که دوست دارند به دنیا بازگردند. چرا؟ برای اینکه بار دیگر برای دین و امام زمان(ع) فدا شوند و مزّة جاودانگی را دوباره بچشند.
4. به نظر میرسد، وقتی انسان امام ندارد، روابطش با دیگران ظلمانی است، همة روابط بر اساس منافع است، حتّی رابطه با پدر و مادر. الآن پدر و مادر میگویند ما تمام تلاشمان را میکنیم تا بچّههایمان عصای پیری ما بشوند. پس فقط دنبال منافع خودشان هستند. روابط، ظلمانی است، فقط در حکومت امام است که روابط نورانی میشوند، نگاه به چهرة پدر لحظة استجابت دعا میشود؛ خواندن خطبة عقد و زناشویی، لحظة استجابت دعا میشود؛ نگاه به آب و طبیعت عبادت میشود و اینها در پرتو امام شکل میگیرد.
5. آخرین نکتهای که در تشنگی و خستگی، مؤثّر است، این است که انسان وقتی در یک مجموعهای وارد شود و نداند که شرح وظایفش چیست، خسته میشود، ولی وقتی که انسانها شرح وظایف خودشان را بدانند، میبینند که همه چیز در مسیر خود و در جای خودش است. در حکومتِ بدون امام، همه سرگردانند، شرح وظایفشان را نمیدانند، حقوقشان را هم نمیدانند.
ما اگر این پنج عنصر را خوب تحلیل کنیم، هم خستگی معلوم میشود و هم تشنگی. در یک جمله خلاصه میکنم: بسترساز عطش نسبت به امام و نقطة مقابلش خستگی از وضع موجود، درک این پنج نیاز است.
برگرفته از: ماهنامه موعود شمارخ 108