سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حکمت را لباس زیرین و آرامش را بالاپوش خود قرار ده که این دو زیور نیکان اند . [امام علی علیه السلام]
مشخصات مدیروبلاگ
 
سید محمد باقر آقایی[107]
برگ سبزی است تحفه ی درویش تقدیم به تو ای بهترین دوست بی عشق خمینی نتوان عاشق مهدی شد

خبر مایه

به نام خدا

اشاره: در بخشهاى قبلى، حوادثى را که از ماه جمادى‏الثانى سال پیش از ظهور تا ماه ذیقعده همان سال پیش مى‏آید بررسى کردیم. در این قسمت به بررسى رویدادهایى مى‏پردازیم که در ماه محرم رخ مى‏دهند.

بالاخره با پیگیرى حوادث آخرین ماههاى غیبت حضرت مهدى(ع) به آخرین روزها رسیدیم و مى‏توانیم چشم‏انتظار آن وعده الهى باشیم که در قرآن به مؤمنان، (1)مستضعفان زمین(2) ، صالحان(3) و حتى وجود مبارک پیامبر اکرم(ص) داده شده و رسول اکرم(ص) (4) در روز غدیر حجةالوداع آن را که به صد و بیست هزار مسلمان حاضر در آن محل اعلام کردند(5) و امام باقر(ع) به عشق آن روز فرمودند:
اگر آن عصر را درک کنم از جان خویش براى حضرت مهدى(ع) محافظت مى‏کنم (خودم رابراى او نگاه مى‏دارم.) (6)

آرى این همان روز است که آسمانیان پیش و بیش از زمینیان به انتظارش بوده و در انتظارش سوخته و ساخته‏اند؛ چرا که این روز سرآغاز فصل نوین و واقعى حیات زمین و زمان و بشریت است و روز رسیدن به همه خوبیها در سایه اسلام است.
حوادث این ماه در دو بخش روز فجر مقدس و باقى این ماه قابل بررسى است:



الف) فجر مقدس و صبح موعود
آن گونه که از احادیث برمى‏آید به دنبال حوادثى که طى ماههاى پیش در جهان رخ داده، حدود هفت نفر از عالمان دینى و همراهان آنها (7) از نقاط مختلف عالم اسلام و بلاد اسلامى رو به سوى حجاز کرده و مخفیانه به دنبال حضرت مهدى(ع) مى‏گردند تا با ایشان بیعت کنند. در این اثنا هم حضرت حجت(ع) همانند حضرت موسى(ع) از ترس آنها که تعقیبش مى‏کردند رو به سوى مدینه کرد(8)؛ از مدینه خارج شده و رو به مکه مکرمه نموده و از دست سپاهیان سفیانى بدانجا پناهنده مى‏شوند و پس از ایشان هم سیصدوسیزده یار و یاور ایشان از نقاط مختلف جهان بى‏آن که با هم قرارى از قبل گذاشته باشند در مکه جمع مى‏شوند تا نهضت جهانى خویش را آغاز کنند.
صبح شنبه‏اى که مصادف با عاشوراست حضرت پس از طلوع آفتاب، پشت مقام حضرت ابراهیم(ع) دو رکعت نماز به جا مى‏آورند، میان رکن و مقام ایستاده و اولین خطبه غرّاى خویش را به گوش جهانیان مى‏رسانند و پس از معرفى خویش مردم را به بیعت دعوت مى‏کنند و جبرئیل(ع) که در آن زمان به شکل پرنده‏اى سفید رنگ بر ناودان کعبه ایستاده، اولین کسى است که با ایشان بیعت مى‏کند و به دنبال آن هم سیصدوسیزده یاور شریف حضرت و باقى مؤمنان و صالحانى که به مکه آمده‏اند تا به یارى حضرت بپردازند و همگى آماده جهاد و شهادتند. اینها مجموعاً ده‏هزار نفر سپاهیان حضرت را تشکیل مى‏دهند و با حضرت پیمان مى‏بندند.
یونس‏بن ظبیان نقل مى‏کند که امام صادق(ع) فرمودند:
شب جمعه، خداوند متعال مَلَکى را به آسمان دنیا مى‏فرستد. وقتى که فجر طلوع کرد، آن ملک بر عرش خدا که بالاى بیت المعمور قرار گرفته مى‏نشیند و براى هر کدام از پیامبر و حضرت على و امام حسن و امام حسین(ع) یک منبر نورانى مى‏گذارد و ایشان هم از آنها بالا مى‏روند و ملائکه و پیامبران و مؤمنان هم در مقابل ایشان جمع مى‏گردند و به دنبال آن درهاى آسمان گشوده مى‏شود و پس از زوال خورشید(9) پیامبر(ص) مى‏فرمایند:
بار پروردگارا! این وعده‏اى که در کتاب خویش دادى وگفتى:
»خداوند به آن دسته از شما که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده‏اند وعده داده است که آنها را همانند پیشینیان ایشان حاکمان زمین و دین مرضى خویش کند
اشاره به آیه نازل شده در روز غدیر: »الیوم اکملت لکم و رضیت لکم الاسلام دینا«
یعنى اسلام را مسلط و خوف آنها را به آرامش تبدیل کند.
پس از ایشان ملائکه و پیامبران هم، چنان مى‏گویند. آن چهار نور مقدس به سجده مى‏افتند و حضرت (رسول(ص)) باز مى‏فرمایند: پروردگارا غضب نما که حریمت دریده شد و برگزیدگانت شهید و بندگان صالحت خوار گشتند. پس خداوند آنچه را که بخواهد مى‏کند که آن روز معلوم است.(10)
احادیثى را که اشاره به این حادثه بزرگ دارند مى‏توان در چند دسته خلاصه کرد:

1. روز قیام و نقطه آغاز نهضت جهانى حضرت

شنبه‏اى را که مصادف با عاشورا شده است برخى احادیث روز ظهور حضرت برشمرده‏اند:
ابو بصیر از امام صادق(ع) روایت کرده است که فرمودند:
[حضرت مهدى(ع)] در روز عاشورا که روز شهادت سیدالشهدا(ع) است، قیام مى‏کنند. گوییا در آن شنبه‏اى که عاشورا در آن واقع شود، همراه او هستم. در حالى که بین رکن و مقام ایستاده جبرئیل در مقابل ایشان، براى بیعت ندا در دهد و شیعیان حضرت، زمین را با طى‏الارض زیر پا مى‏نهند و از اطراف و اکناف عالم (به سرعت) جمع شده و با ایشان بیعت مى‏کنند و خداوند هم به وسیله او جهان را مملو از عدالت مى‏کند آن گونه که آکنده از ظلم و جور گشته است.(11)
على‏بن مهزیار هم از امام پنجم(ع) نقل کرده است که:
گوییا با حضرت مهدى(ع) در روز شنبه‏اى که عاشورا است و بین رکن و مقام ایستاده هستم.(12)

2. جمع شدن یاران حضرت در مدتى کوتاه

امام صادق(ع) در این رابطه به مفضل‏بن عمر، فرمودند:
ایشان به تنهایى ظهور مى‏کنند و به تنهایى به سوى کعبه رفته و وارد آن مى‏شوند و به تنهایى شب را سپرى مى‏کنند. پاسى از شب که گذشت و چشمها را خواب در ربود جبرئیل، میکائیل و دیگر ملائکه در حالى که به صف ایستاده‏اند، بر ایشان نازل شده و جبرئیل به حضرت عرضه مى‏دارد:
سرور من گفته‏ات مقبول و امرت نافذ است.
حضرت هم دستشان را به چهره او کشیده و [این آیه را تلاوت] مى‏فرمایند:
حمد و سپاس از آن خداوندى است که وعده‏اش را در مورد ما محقق و ما را وارث زمین کرد که در هر کجاى بهشت که خواستیم مسکن گزینیم؛ آه که چه اجر عمل‏کنندگان، خوب [و زیبا] است.(13)
سپس میان رکن و مقام ایستاده و فریاد کشیده و با صداى بلند مى‏فرمایند:
اى جمعیت یاران و نزدیکان من و اى کسانى که خداوند آنها را براى یارى من از پیش از ظهورم بر پهنه گیتى ذخیره کرده بود! مطیعانه به سوى من آیید.
فریاد حضرت به گوش آنها مى‏رسد، در حالى که برخى از آنها در محراب و برخى هم در رختخواب و در شرق و غرب عالم پراکنده‏اند. همین یک فریاد را همگى مى‏شنوند و آن را اجابت مى‏کنند. به یک پلک بر هم زدن همه‏شان در مقابل آن حضرت بین رکن و مقام قرار مى‏گیرند. خداوند هم در پى آن به نور امر مى‏کند و آن هم ستونى از آسمان تا زمین کشیده مى‏گردد و هر مؤمنى بر سطح زمین است آن نور را طلبیده و نور هم به درون خانه‏اش مى‏تابد و نفوس مؤمنان از آن نور شادمان مى‏گردند، هر چند نمى‏دانند که حضرت مهدى(ع) ظهور کرده‏اند و این نور چیست. سپس آن سیصدوسیزده تن که به تعداد صحابه پیامبر اکرم(ص) در جنگ بدر مى‏باشند در حالى که در مقابل حضرت ایستاده‏اند، صبح خویش را آغاز مى‏کنند.(14)

باز در حدیث دیگرى از امام صادق(ع) چنین نقل شده است:
هنگامى که به حضرت مهدى(ع) اذن [ظهور] داده شود، خداوند متعال را به اسم اعظمش (نام عبرانى خداوند متعال) خوانده و سیصدوسیزده یار ایشان همانند جمع شدن ابرهاى پاییزى به گرد ایشان مى‏آیند که آن پیشقراولان یاران حضرتند که برخى از آنها شبانه از بستر خود جدا مى‏شوند تا صبح در مکه باشند و برخى از آنها در طول روز آشکارا بر اَبرها سوار مى‏شوند که حضرت نام آنها و پدران و نسب‏هایشان را مى‏دانند(15)و(16).
مفضل بن عمر که راوى این حدیث هم است، مى‏پرسد: کدام یک از این دو ایمان بالاترى دارند؟ حضرت پاسخ مى‏دهند:
آنکه روز بر ابرها سیر مى‏کند و آنها ناپدید مى‏شوند و این آیه در شأن ایشان نازل شده است: »هر جا که باشید خدا همه‏تان را مى‏آورد و جمعتان مى‏کند
ابو بصیر هم از ایشان چنین روایت مى‏کند که:
آنها سیصدوسیزده مرد به تعداد اهل بدر هستند که خداوند متعال همه آنها را در یک شب جمعه در مکه جمع مى‏کند و صبح همگى به نزد ایشان در مسجدالحرام مى‏آیند و احدى از آنها [از آمدن] تخلف نمى‏کند. در کوچه‏هاى مکه به راه مى‏افتند تا منزلى براى سکونت خویش بیابند. اهالى مکه از ورود این افراد ناشناس تعجب مى‏کنند؛ چرا که از ورود هیچ قافله‏اى جهت حج و عمره و یا تجارت خبرى نبوده، لذا بعضى از آنها به هم مى‏گویند: جمعیتى را امروز دیدیم که تا به حال آن را ندیده بودیم که [آن گونه از ظاهرشان پیداست] از یک شهر و بیابان [از یک نژاد و تیره و قبیله] نیستند نه شترى دارند و نه هیچ وسیله دیگرى. آنها که مشغول این صحبتها هستند و به درهاى [خانه‏هاى] خود نزدیک مى‏شوند مردى از قبیله بنى مخزوم، وارد مى‏شود از مردم عبور مى‏کند و به نزد رئیس آنها مى‏رود و مى‏گوید: دیشب خواب عجیبى دیدم که از آن مى‏ترسم و قلبم پریشان گشته است. رئیس به او مى‏گوید: خوابت را تعریف کن. مى‏گوید: ابرى از آتش را دیدم که از اعماق آسمان نمایان شد و مدام پایین مى‏آمد تا این که به کعبه رسید و دور آن چرخى زد. در آن ابر ملخهایى با بالهاى سبز رنگ بود و آن قدر که خدا خواست،به دور کعبه طواف مى‏کردند. سپس به شرق و غرب پریدند و به هیچ شهرى نمى‏رسیدند، مگر آن که آن را مى‏سوزاندند و از هیچ آبادى گذر نمى‏کردند، جز آن که آن را منهدم مى‏نمودند. از خواب پریده و بر خود لرزیدم. الآن هم پریشان و ترسانم. مردم (به او) مى‏گویند: ما آنها را دیده‏ایم و بیا به نزد فلان مرد ثقفى برویم، تا خوابت را تعبیر کند.(17) و (18)

پس از آن که خواب را براى مرد ثقفى تعریف کرد، او هم مى‏گوید: [خواب] عجیبى دیده‏اى! دیشب لشکرى از لشکریان خداوند، وارد شهرتان شده است که شما را یاراى مقاومت در برابر آنها نیست. مى‏گویند: عجیب است؛ آنها را امروز دیده‏ایم و سپس آنچه را دیده‏اند به او گزارش مى‏کند و از نزد او مى‏روند. تصمیم مى‏گیرند که بر آنها یورش برند حال آن که خداوند دلهایشان را پر از ترس و هراس از ایشان گردانیده است. برخى به بقیه دستور مى‏دهند: در مورد آنها عجله نکنید. آنها که تا کنون مرتکب هیچ منکرى نشده‏اند و خلافى از آنها دیده نشده. شاید برخى از آنها، هم قبیله‏اى شما باشند؛ اگر چیزى از آنها دیدید بعد شما مى‏دانید و آنها. این جمعیتى که ما مى‏بینیم اهل عبادتند و چهره‏هاى خوب [و نورانى] دارند، مضاف بر این که آنها در حرم امن الهى هستند که تا وقتى کسى مرتکب خلافى نشده باشد، در امان است. آنها هم که عملى انجام نداده‏اند که بهانه جنگ با آنها را فراهم کرده باشد.
سرپرست مردم که مردى از قبیله مخزوم است مى‏گوید: ما که مطمئن نیستیم این جمعیت پشتوانه‏اى [اعم از نیرو و امکانات] نداشته باشند. اگر [چنین ذخیره و عقبه‏اى داشته باشند و این مجموعه] به آنها ملحق شوند، حقیقت وجودى و عظمت نیرویشان مشخص مى‏شود [و خواب دوستمان تعبیر گشته و نمى‏توانیم بر آنها فایق آییم]. حال که از حیث نیرو و امکانات در سطح پایینى هستند و پیش از آن که نیروهاى کمکى به آنها ملحق شوند، حمله کنید. آنها به نزد شما در مکه آمده‏اند و به سَروَرى مى‏رسند و مطمئنم که خواب این رفیق شما درست است. [فعلاً هم] شهرتان را گواراى وجودشان قرار دهید [بگذارید در شهر باشند و هر چه مى‏خواهند بکنند] و بنشینید و نظرات و شرایط موجود را بررسى کنید.
شخصى از میان آنها مى‏گوید: اگر نیروهاى کمکى آنها هم مثل خودشان باشند که ترس ندارند آنها که نه اسب و مرکبى دارند و نه سنگرى که بدان پناه برند به علاوه که آنها در اینجا غریبند اگر سپاه آنها بیایند، اول به آنها حمله مى‏کنید و [شکست دادن آنها] به راحتىِ نوشیدن آبى گواراست. تا پاسى از شب گذشته مشغول این صحبتها هستند و خداوند خواب را بر گوشها و چشمهایشان مسلط مى‏کند [لذا براى خوابیدن پراکنده مى‏شوند] و دیگر پس از آن تا فردا اجتماعى نخواهند داشت تا این که حضرت مهدى(ع) قیام کنند. [حضرت و یارانشان هم] چنان یکدیگر را ملاقات مى‏کنند که گویى از یک پدر و مادرند و صبح از هم جدا شده بودند و شب به هم رسیده‏اند.
قابل ذکر است که دوازده تن از اصحاب در میان باقى یاران جایگاه ویژه و ممتازى دارند که آنها پیش از بقیه به حضرت مى‏پیوندند ولیکن در انتها همگى پروانه‏وار به گرداگرد آن شمع پر نور الهى جمع گشته و مى‏گردند تا به زودى جهان را از برکات وجودى خویش بهره‏مند سازند.