به نام خدا
امام علی ابن موسی الرضا فرزند امام موسی کاظم هشتمین امام شیعه است که در تاریخ یازدهم ذیقعده سال 148 دیده به جهان گشود. ایشان مدت 20 سال امام شیعه را برعهده داشتند که 10 سال آن مصادف با خلافت هارون،5سال با خلافت امین و 5 سال با خلافت هارون الرشید بود. وجه مشترک این سه دوره آزادی نسبی امام بود، به طوریکه در زمان 10 سال خلافت هارون برخلاف استبداد و اختناق حاکم بر جامعه امام با آزادی نسبی به فعالیت های فرهنگی خود مشغول بودند. زیرا هارون پس از شهادت امام موسی کاظم در زندان متعرض امام نشد و این شاید به علت نگرانی هارون از علنی شدن قتل ایشان بود و که موجی از نفرت را بر علیه او ایجاد کرده بود.
در دوران خلافت امین به علت نزاع های داخلی خاندان عباسی در تصاحب مسند خلافت، هیچگونه برخوردی بین امام و ماموران عباسی صورت نگرفت. پس از قتل امین و خلافت مأمون اوضاع متفاوت گردید. مأمون پس از استقرار دولتش به علت شرایط خاص جامعه اسلامی و نفوذ ایرانیان در دستگاه خلافت که اغلب علاقمند اهل بیت بودند نمی توانست به طور علنی با شیعیان و امام درگیری مستقیم داشته باشد. از این رو برای کنترل بیشتر امام و شاید برای جلب توجه شیعیان به دستگاه خلافت سعی کرد امام به در دستگاه خلافت شریک کند تا به این ترتیب برای خود مشروعیتی ایجاد کرده باشد. به این موارد باید به شورش علویان، محبوبیت علویان در میان مردم، کسب اعتماد مردم، نارضایتی عباسیان و اعراب و عدم مشورعیت خلافتش از سوی اهالی خراسان را به مشکلات مأمون در اراده حکومت جامعه اسلامی اشاره کرد.
به هر ترتیبی که بود مأمون بر خلاف میل امام، او را مجبور به ترک مدینه و حضور در دربار خلافت کرد و علاه بر آن امام را مجبور به قبول ولیعهدی کرد. هر چند این کارها با تبلیغات شدید مأمون شائبه ی اظهار ارادت مأمون به امام را ایجادکرده بود اما با شواهد و قراین پیرامون رفتار مأمون می توان به سوء نیت او پی برد. یکی از اقدامات مأمون که ظاهری آراسته داشت برپایی مجالس مناظره با دانشمندان ادیان و فرهنگهای غالب آن روز بود. بر خلاف ظاهر این مجالس مأمون بیشتر منتظر شکست امام در این مناظرات و در پی آن شکست عظمت و احترام امام بین شیعیان بود. این اقدامات مأمون نشان از تکامل بینش شیعیان از امامت ائمه و پیروزی تفکر شیعه در برابر تفکر حاکم خلافت در جامعه اسلامی بود. و نشان از عمق و نفوذ اعتقاد شیعه در جامعه داشت، به طوریکه مأمون را به اتخاذ برخوردی فریبکارانه و از روی احتیاط با این مسئله وا می دارد.
اما برخلاف تفکر و تدبر مأمون و با خواست و اراده خداوند اقدامات فریبکارانه ی مأمون نه تنها نتوانست نور ولایت را خاموش کند بلکه با نتیجه ای عکس موضع شیعه را تا حدی تقویت کرد که مأمون چاره جز به شهادت رساندن امام پیش روی خود نمی بیند.
بررسی اوضاع اجتماعی در زمان امام رضا(ع) نشان از هجوم عظیم امواج فکری بیگانه به ساحت اعتقادی جامعه اسلامی دارد. در این دوره ترجمه کتب دیگر فرهنگ ها به عربی که از زمان خلافت عباسی آغاز شده بود رواج بی نظیری یافته بود و این ادیان و تفکرات با ایجاد شبه های بسیار سعی در انحراف اعتقادات مسلمانان داشتند. پیروان متعصب زردشتی، صائبی، رومی و برهمنی آثار علمی را از زبان های یونانی، سریانی، فارسی، هندی، لاتین و غیره را به عربی ترجمه می کردند. از طرفی هم افکار انحرافی درون جامعه اسلامی هم فعالیت های خود را داشتند. در آن دوران در دستگاه خلافت گروه علمی قوی و دلسوزی وجود نداشت که جواب این شبهات را بدهد. نه تنها در دستگاه خلافت بلکه جامعه اسلامی هم یارای مقابله با این هجمه شبهات را نداشت.
در این میان فقط امام رضا(ع) بود که می توانست از عهده ی این شبهات برآید. مأمون با اقدامات خود در ایجاد مجالس مناظره خواه ناخواه راه را برای مبارزه امام با موج حملات فرهنگی باز کرد. اقدامات حکیمانه و سرسختانه امام (ع) موجب شد تا جامعه اسلامی از سقوط در گرداب انحراف و التقاط رهایی یابد. با توجه به وسعت کشور اسلامی در دوره مأمون اهمیت کارهای امام بیشتر مشخص می شود. قلمرو دنیای اسلام آنروز مناطق زیر را شامل می شد:
ایران، افغانستان، سند، ترکستان، قفقاز، ترکیه، عراق، سوریه، فلسطین، عربستان، سودان، الجزایر، تونس، مراکش و اسپانیا(اندلس).
امام رضا(ع) مناظرات فراوانی با عالمان و دانشمندان دیگر ادیان داشتند، اما مهمترین آنها هفت مناظره است که در زیر می آید:
منبع: سیره پیشوایان/مهدی پیشوائی