متنی که در زیر می خوانید نامه ای است که به آقای شفیعی سروستانی مدیر موسسه موعود نوشتم.
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای سروستانی سلام علیکم
با آرزوی موفقیت برای شما و همکاران گرامی تان در مجله موعود
روز گذشته(پنج شنبه 28 شهریور86) درد دلهای شما را شنیدم. این سخنان از دل برآمده، درد دل هر دردمند و شیعه واقعی امام زمان است.چه بگویم که خود بیشتر واقفید بر اوضاع و احوال جامعه. از ما خواستید که دیگران را دعوت به شرکت در این مجالس کنیم. اما کاری بس مشکل از ما خواستید. من طی این بیست ماه فراوان کوشیده ام که دیگران را دعوت به شرکت در این سلسله نشستها کنم. از نزدیک ترین افراد خانواده تا دوستان تا حتی تبلیغ در وبلاگم. حتی افراد مذهبی و مومن تر از خودم را هم دعوت کردم اما جز یکی از دوستان که البته اوخود بیش از من راغب به این مسائل بود، جوابی نگرفتم. در این مورد اندیشه کردم و به این نتیجه رسیدم که در این مورد به ایشان حرجی نیست. مشکل اصلی و اساسی در گوینده (خودم) می باشد، وقتی نزدیکترین افراد خانواده و یا حتی افراد مذهبی هم دعوت مرا اجابت نمی کنند، مشکل از دعوت نیست مشکل من دعوت کننده ام که با ناپاکی و ناخالصی و گناهان فراوان سخنانم اینچنین بی اثر شده است. وقتی فرد ضعیفی چون من گرفتار هوسها و گناهان شده و یاد خدا و امام زمان لقلقه زبانش و شاید هم خدای نکرده (امیدوارم حداقل اینگونه نباشد) دکانی برای خودنمایی؛ چه توقعی دارید؟ من کرا دعوت کنم؟ پیش از این تصورم بر این بود که افراد شاید به این امر مهم، امام زمان، اهمیت لازم را نمی دهند و از این روست که جواب مثبتی از ایشان نمی گیرم، اما چندی است که متوجه این موضوع شدم که بیش از غفلت از موضوع، ضعف فراوان گوینده است که تاثیر سخن را به کمترین حد خود رسانده است. همانطور که وبلاگم که یک سالی است ایجاد شده در مقایسه با وبلاگهای دیگر مشاهده کننده چندانی ندارد.
البته همه این مطالب باعث نمی شود که من دست از سخن از امام زمانم بردارم. شاید کمترین تاثیرش یادآوری او در ذهن و فکر و قلب خودم باشد اما از خود امام طلب یاری می کنم که مار را در یاری خودش یاری بفرماید.
واما بعد...
مطلب بعدی غفلت مسوئلین و جامعه از این موضوع است. نمی دانم از کجا بگویم. وقتی با کسانی که حتی سالهایی از عمرشان را در جبهه گذرانده اند سخن از امام زمان می گویی و جوابهایی از او می شنوی؛ نمی دانی که متعجب شوی ویا گریان. غربت آقا تا به این حد رسیده که رزمندگانش هم اینگونه از او اظهار بی نیازی می کنند. وقتی سخن ظهور امام می گویی، می پرسند که آیا تا به حال امام زمان را در خواب دیده ای؟! مگر ما برای خواب دیدن امام زمان از او سخن می گوییم؟ و یا می گویند که ما الان نیازی به امام زمان نداریم، دنیا که دارد پیش می رود مردم دنیا هم که دارند زندگی می کنند فقط در فلسطین و عراق است که جنگ است. و بقیه مردم دنیا در امنیت و آسایش هستند و فقط در ایران است که به مردم ظلم می شوند و آمریکا و اروپا مردمشان در رفاه و امنیت و عدالت به سر می برند. همان مطلب که خود فرمودید؛ اگر به اندازه بنزین جزع و فزع می کردیم ، در ظهور آقا تاخیری نمی افتاد. اما جناب آقای سروستانی ما نیازی به امام نداریم، دنیا که پیش می رود، نان و آب ما هم که می رسد مردم دنیا هم که در صلح و صفا کنار هم زندگی می کنند امام بیاید که چه کند؟ کدام ظالم! را از بین ببرد؟
آقا شفیعی در جواب کسی که نیازی به امام خود نمی بیند چه بگویم؟ البته من مثال پدر خانواده را به او زدم، چون او هم پدر خانواده است. گفتم که اگر شما روزی به مسافرت بروی مسافرت شاید چند ماهه و چندساله و در این مدت هم خانواده و فرزندانت از نظر مالی تامین باشند آیا باز هم آنها از تو و تو از آنها بی نیازی؟ آیا همین قدر که پول و غذایشان برسد کافی است؟
اما چه بگویم که دیدگاه ما آنچنان دنیایی شده که همه چیز حتی امام زمان را فقط با مادیات می سنجیم و ائمه را فقط برای رفع گرفتاری و شفای بیماران خود می خواهیم.این یک تجربه شخصی بود درمورد یک فرد مذهبی و جبهه رفته، اما درسطح وسیع جامعه ودولت قضیه اسفناک تر است. وقتی دولت آقای احمدی نژاد آمد و ایشان در سازمان ملل با نام امام زمان سخنان خود را شروع کرد و با دعای فرجش پایان برد ، همه گونه حمله و هجمه را به خود دید، فقط به خاطر نام بردن از امام زمان. ازتهمت انجمن حجتیه تا دیدن هاله دور سر، تا .... من انتظار بیشتری از ایشان داشتم اما شاید همین شرایط ناآماده جامعه باعث شده که ایشان به طور آشکارا در این زمینه عمل نکنند و شاید علت دیگر مشکلات داخلی و رفع کاستی های به وجود آمده از قبل و مشکلات سیاسی و اقتصادی گذشته و سنگ اندازی دشمنان خارجی و رقبای داخل ایشان باشد که قسمت اعظم وقت و توان دولت را می گیرد. و همه اینها و شاید هم علل دیگر که شما بیشتر واقف باشید او و دولتش را به خود مشغول داشته است. اما مشکل آنجاست که برخی روحانیان ما با صحبت در مورد امام زمان مخالفت می کنند و حتی او را یک مفهوم می خوانند و ایشان را فاقد که جنبه واقعی و حاضر و زنده می دانند. روحانیت شیعه دوازده امامی و اینگونه تفکر؟! صداو سیما هم که بیشتر به کارهای ظاهری و دعا و چند خط شعر در شب جمعه بسنده کرده است و البته همین را هم عده ای تاب نمی آورند و آنرا متهم به اشاعه خرافه پرستی و زمینه ساز ظهور مدعیان دروغین می کنند. اما جای برنامه هایی قوی و محکم و همه جانبه همانند پایان دوران در این میان خالی است .
از این هم که بگذریم، بحث دیروز فرقه سازی در دنیای اسلام بود. با توجه به آماری که ظهور و بروز فرقه های جدید در کشور ما و تمام کشورهای اسلامی ارائه می شود واقعا باید ترسید و من حتی از خودم هم می ترسم که این انحرافات حتی نکند به خودم هم سرایت کند. با این همه هجمه ی دشمن دانا و غفلت یاران خواب زده و غفلت زده و گاهی جاهل چه باید کرد، جز اینکه دعا کنیم که خود وخانواده دچار این انحرافات نشویم. اما متاسفانه نه تنها ما که برخی دولتمردان هم به گفته شما و سخنران گرامی از این موضوع غافلیم ووقتی مطلب بازگو می شود اظهار تعجب می کنیم. وقتی در کتاب فروشیها کتابهای عرفان بدون دین و بدون خدا توزیع می شود و کسی هم نیست که پاسخگوی این اراجیف شود، و یا در سطح جامعه عرفان های گیاه خواری و... تبلیغ می شود چه باید گفت و این با وجودی است که برخی برای مقابله با این عرفان های دروغین و شیطانی اساس عرفان را زیر سوال برده و کفر می خوانند؟! وقتی سخن از حمله آمریکا به میان می آید و جواب حمایت امام زمان از کشورمان را می دهی با تمسخر و ریشخند آنها مواجه می شوی چگونه باید از امام زمان حرف بزنی و این درحالی است که همین شخص تحصیل کرده و پرادعا با دیدن یک تصویرمجسمه ای و ارتباط آن با مسخ شدن به علت توهین به قرآن مواجه می شود ومی بینی که همین شخص چگونه این را باور دارد ولی حمایت امام زمان از شیعیانش در مقابل آمریکا را باور ندارد آن هم در ایام شهادت امام حسین و زیر خیمه عزای حسین، چه باید گفت جز اینکه مسئولین ما در سالهای پس از جنگ چه کار فرهنگی کردند که آن فهم و درک و ایمان رزمندگان ما در این نسل به اینجا کشیده شده است. شاید برخی از آنها هم به عمد می خواستند آن فضای روحانی و ایمانی جبهه ها پس از جنگ تمام شود و وارد شهرها نشود. تا به راحتی به آمال و آرزوهای دنیوی خود برسند.
خداوندا ببین غربت ولی ات را، ببین غربت فرزند زهرا را ، ببین غربت دین و شریعت پیامبرت را ، ببین غربت شیعه را ، ببین غربت یاران حجتت را. خداوندا بر این غربت و بی کسی ما و براین مظلومیت فرزند پیامبرت، و آخرین حجت خود پایان ده. و چشمان گنه کار ما را مرهون دیدار آن نور خود قرار بده.
اما جناب آقای شفیعی سروستانی صحبت در این باره، سخن هفتاد من کتاب است که آخر هم به جایی نرسد. و البته آنچه که به جایی نرسد فریاد است. این درد دلی بود با شما. امیدوارم که وقتتان را نگرفته باشم. منتظر راهنماییهای شما در مورد راهی که در پیش گرفته ایم هستم.
با آرزوی موفقیت شما و دوستان و رضایت امام زمان از شما
شاید خدامی از خدام حضرت
آقایی