به نام خدا
تاریخ شناخت گذشته است ، اما آنچه امروزه شور و شوق عامه مردم از تاریخ می طلبد تنها شناخت گذشته نیست، بلکه معنی و هدف گذشته و آینده نیز هست؛ که به آن تاریخ نگری می گویند. در ادیان الهی جریان امور بکلی به مشیت الهی و اراده ی خداوند منسوب است و چیزی جز این آموزش داده نمی شود. در ادیان دیگر هم این تصور مشیت وجود دارد. طبری مانند تمام مورخان اسلام تمام رویدادهای جهان را مخلوق اراده و مشیت خداوند می بیند و تحقق این مشیت را هدف و معنی واقعی تمام تاریخ می یابد. او حدیثی نقل می کند که خداوند اول چیزی که آفرید قلم بود، بدو گفت بنویس ، گفت پروردگارا چه بنویسم ؟ گفت بنویس قدر. هماندم قلم به حرکت در آمد و هر آنچه بود و بودنی است نوشتن گرفت(1). او با بیان این حدیث بیان می دارد که در جهان هر چه روی داده است و روی دادنی است معنی و هدفی جز اراده و تقدیر الهی ندارد.
در ایران حتی قبل از تدوین خداینامه ها که مبتنی بر همین طرز فکرند، تعلیم زرتشت نیز جهان را صحنه ی نبرد بین خیر و شر می دید که فرجام آن از قبل قابل پیش بینی بود: غلبه ی نهایی خیر. در شاهنامه و خداینامه ها حوادث گیتی عبارتست از یک سلسله فراز و نشیب و پست و بلند که پروردگار بی آنکه به کسی مهر و کین داشته باشد برای مردم پیش می آورد. این طرز تلقی از حوادث جهان ناچار باید مبنی بر بر فکر سرنوشت یا تقدیر خدایی که فقط او از فرجام کار خبر دارد. در تاریخ هرودوت مورخ یونانی این پدر تاریخ می توان خواست خدایان را در حوادث تاریخی دید. در سراسر کتاب او آنچه بر جریان حوادث و احوال انسان مانند داستان کرزوس و احوال خشایارشا حکومت قطعی دارد سرنوشت و دگرگونیهای آن است.
عهد عتیق که می توان آنرا قدیمیترین کوشش منظم اقوام شرقی برای تاریخ نگاری بر شمرد، طرز تفکری بر گفته از تمدن بابل جلوه گر است که بر اساس آن هر آنچه در این جهان روی می دهد جز تصویری از آنچه که در آسمانهاست، نیست و بدینگونه اعتقاد به بخت و طالع و جبر و قضا از زمان بابلیها وجود دارد.
برای قوم یهود گویی تمام جریان تاریخ جز این هدفی ندارد که یهوه می خواهد فرصتی بیابد تا قوم خویش را تعلیم ، تشویق یا تنبیه کند. اگر فاتحان آشور در ضمن لشکر کشی های خویش به عبرانیان بر می خورند و آنها را به اسارت می برند بری آنست که یهوه می خواهد گنکاران یهود را مجازات کند و اگر کوروش به فتح بابل می پردازد به این جهت است که تعدادی از این اسیران را برای تجدید بنای معابدشان به اورشلیم بفرستد. آیا فتوحات اسکندر هم برای همین بود که اسکندریه به وجود آید و قرنها در دوران تسلط رم مرکز جنب و جوش دلالان و رباخواران یهود باشد و کشف کریستف کلمب هم به خاطر آن بود که در نیویورک یک مرکز بزرگ فعالیت اقتصادی برای فرزندان اسحق به وجود آید؟ اخبار یهود با تعلیم این نوع تاریخ نگری دنیا را به همان اندازه محدود تلقی کردهاند که پیرزنان روستایی هنوز در همه جا محله و قریه ی خویش را عبارت از تمام دنیا می بینند، اما نکته جالب در این تعلیم غلبه ی مشیت الهی بر تمام جریانهای تاریخ است. بوسوئه در قرن هفدهم هنوز تحت تأثیر تاریخ نگر یقوم یهود و آنچه نزد کلیسا مقبول بود، تاریخ را عبارت می دید از تحقق عنایت و مشیت ربانی.از دیدگاه او همه ی رویدادها به نوعی با تعالیم پیغمبران تورات مربوط بود و حتی وجود امپراتوریهای بزرگ جز عقوبت و یا حمایت قوم برگزیده ی خداوند- اسرائیل- علت وجودی دیگری نداشت. اما بوسوئه تصدیق می کرد که خداوند جز در موارد معدود بی واسطه در رویدادهای جهان مداخله نداشته و تقدیر و مشیت خود قاهر خویش را از طریق وسایط و اسباب اجرا کرده است. لیکن این اسباب و وسایط فقط نقابهایی اند که چهره ی واقعی مشیت را از انظار پنهان می دارد و آنچه در واقع یگانه عامل مؤثر است همان مشیت الهی است. اگر خداوند امپراتوری تمام آسیا را به بابلیها داد برای آن بود که یهود را عقوبت کند . اگر موروش را به فرمانروایی نشاند به ان سبب بود که تا انتقام یهودان را بازستاند، و اگر خداوند رومیان را برانگیخت باز برای تنبیه یهود بود. بوسوئه با این بیان خود تمام مشیت الهی را سادلوحانه منحصر در سرنوشت یهود می دید.
1- تاریخ الرسل و الملوک،طبری،
منبع: تاریخ در ترازو- عبدالحسین زرین کوب